شرايط امروز نيز تفاوت چنداني با ميانه خرداد ماه ندارد. اينبار گره کار در وين ٦ مشاهده شد. گرهاي که در نهايت با کش و قوس فراوان، خروجي آن توافقي چهارماهه بين ايران و غرب بود.
در يک تحليل اوليه بسياري معتقدند که ايران و غرب نه در پايان مهلت چهارماهه، بلکه اواخر شهريور و در نزديکي اجلاس سالانه سازمان ملل توافق نهايي را انجام خواهند داد.
حالا ديگر مذاکرات دوجانبه ايران و آمريکا چندان حساسيت برانگيز نيست. پيشترها ويليام برنز و جک سوليوان مجبور بودند براي ديدار با فرستادگان ايران مخفيانه به عمان سفر کنند. امروز راحت به ژنو ميروند و مقابل نمايندگان ايران مينشينند.
بار اول که اين دو هيات در مقابل هم فرار گرفتند، داعش حملاتش را در عراق آغاز کرد. محافظهکاران و نئوکانهاي جنگطلب آمريکا که دل خوشي از مذاکرات نداشتند به اوباما هشدار دادند که داعش را سرکوب کند. آنها از اوباما خواستند در عراق حضور نظامي پيدا کند اما اوباما نپذيرفت. چرخش سياست خارجي اوباما از سخنرانياش در کالج وستپوينت که يک ماه پيش از آن انجام شده بود، پا به عرصه ظهور گذاشته بود.
براساس اين چرخش آمريکا حضور نظامياش را در سياستخارجي به حداقل ميرساند. اوباما اما راه را براي يک حمله نظامي هم باز گذاشته بود. نکته با اهميتي که محافظهکاران آمريکا با آن مخالف بودند.
همکاري ايران و آمريکا
گمانه زنيهاي اوليه درباره همکاري نظامي ايران و آمريکا در عراق از جايي شروع شد که آمريکا به خواست جنگطلبان آمريکايي براي حضور مجدد نظامي در عراق پاسخ منفي داد. در عين حال تاکيد کرد که ايران ميتواند در تحولات منطقه نقش سازندهتري ايفا کند.
از سوي ديگر رئيس جمهور ايران اعلام آمادگي کرد تا با تروريستها در منطقه بجنگد. تعدادي از خلبانان و مشاوران نظامي ايران به عراق رفتند و به ارتش و دولت اين کشور در مقابله با داعش کمک کردند. مرکز پژوهشهاي مجلس در ٢٦ خرداد گزارشي ٣١ صفحهاي منتشر کرد و در آن با اشاره به سابقه همکاري نظامي ايران و آمريکا شرايط را براي اين کار مناسب معرفي کرد.
اما پاسخ نظاميان ايران و مسئولان بلندپايه کشورمان منفي بود. آنها هر گونه همکاري نظامي با آمريکا را نفي کردند. اما اين هم هم جنگ طلبان آمريکايي را راضي نکرد.
۲۶ خردادماه «ويليام کريستول» و «فردريک کگان»، (برادر رابرت کگان) دو تن از تحليلگران صاحبنام نزديک به محافظهکاران، در مقالهاي کوتاه اما مهم در «ويکلي استاندارد» نوشتند: «حمله هوايي آمريکا به داعش نيروي هوايي آمريکا را به «نيروي هوايي ايران» تبديل ميکند. در پايان اينطور نتيجهگيري کردند که اکنون زمان دعوا بر سر دخالت نظامي سال ۲۰۰۳ در عراق يا خروج سال ۲۰۱۱ از عراق نيست؛ مسئله فوري است. بايد راهي در پيش گرفته شود که به دو فاجعه منجر نشود: «پيروزي القاعده يا اقتدار ايران در منطقه». اما به راستي چرا آمريکا امروز و در اين شرايط به داعش حمله هوايي کرد؟
آيا آنطور که جان کربي سخنگوي پنتاگون ميگويد اين حمله به علت نزديکي داعش به اربيل صورت گرفت؟ به عبارت سادهتر آيا اقليم خودگردان کردستان و همچنين ايزديها براي آمريکا خونشان آنقدر مهم بود که به گفته محافظهکاران به «نيروي هوايي ايران تبديل شوند» يا شرايط تشکيل دولت آينده عراق به مرحلهاي رسيده است که ديگر نيازي به ادامه فعاليت داعش احساس نمي شود؟
در ابتداي سربرآوردن داعش در عراق يکي از مهمترين تحليلها و حرفها اين بود: داعش محصول تبعيض ديني سنيها در عراق است. آنها معتقد بودند سنيها از دولت مالکي ناراضي هستند. در آخرين اخبار در اين زمينه امروز روزنامه لبناني الاخبار گزارش داد که فردا مجلس عراق ابراهيم جعفري را به عنوان نخستوزير انتخاب خواهد کرد و نوري المالکي نيز به اين انتخاب راضي است.
آيا رضايت مالکي که به ايران نزديک است را ميتوان رضايت شيعيان عراق و ايران فرض کرد؟ همچنين جاي اين پرسش باقي است که رابطه ميان اسرائيل و داعش از يک سو، و آمريکا و ايران از سوي ديگر چگونه قابل ارزيابي است؟
در فاصله نشست اول ايران با آمريکا تا نشست دوم، ابتدا داعش به موصل حمله کرد و سپس در آستانه وين ٥ اسرائيل به غزه يورش برد. همه چيز تحت تاثير اين حملات و جنايتها قرار گرفت. حالا در نشست جديد ژنو ورقها برگشته است. آيا بايد منتظر التهاب آفريني مجدد رژيم صهيونيستي بود يا اينکه آمريکا دوره ساکت کردن متحدان ديرين خود را در پيش گرفته است
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: ایران ، سیاسی ، دفاعی ، ،
برچسبها: