چند هفته قبل، به همراه پسر 11 سالهام از تهران عازم تختسليمان در مرز عراق شدم. در اين سفر چند روزه که بخشي از آن در يک قطار راحت و تميز ساخت کشور چين انجام شد، به غير از يک مورد، در هيچ جاي ديگر احساس ناامني و ناراحتي نداشتيم. آن يک مورد هم وقتي بود که در بازار زنجان، شهري که بهخاطر تيغه چاقوهايش معروف است، مردي موهاي دست خودش را خشکخشک با تيغه چاقو ميتراشيد تا ثابت کند چاقويي که ميفروشد تيز و برنده است. هيچ فرد منطقي و آگاهي مشابه چنين سفر امني را در هيچيک از کشورهاي منطقه خاورميانه و آن هم درست روي کمربندي انرژي جهان نميتواند تصور کند؛ بهخصوص در عراق و افغانستان و سوريه. ايران در منطقه يک استثنا محسوب ميشود. در حالي که بسياري به حاکميت ايران انتقاد شديد وارد ميکنند، در اين کشور دولت در حال کار، زيرساختها فعال و مردم تحصيلکرده و مودب هستند. حتي ايران از اين نيز جلوتر رفته و در کمربند مذهبي که از عراق و سوريه و لبنان تشکيل شده نيز بر دولتهاي شيعه تاثيرات و نفوذ زيادي دارد و ظرفيت بسيار زيادي براي اينکه قدرتمندانه در تامين امنيت بينالنهرين و خاور نزديک نقش بازي کند، داشت.
دليل اينکه از کلمه «داشت» استفاده ميکنم اين است که ضمانتي براي دعوت ايران از سوي کشورهاي غربي براي برعهده گرفتن اين نقش نيست و اين يکي از انحرافات بزرگ سياست مدرن غرب است که با مهمترين کشور خاورميانه روابط و همکاري محترمانه ندارد.
(دور جديد) مذاکرات غرب با ايران در قالب گروه 1+5 درباره پرونده هستهاي ايران يک سالي ميشود که ادامه دارد و اخيرا نيز در حاشيه نشست عمومي سالانه سازمان ملل متحد به شکل مثبتي دنبال شد. در حاشيه اين نشست، ديداري نيز ميان ديويد کامرون، نخستوزير انگلستان و حسن روحاني، رئيسجمهور ايران صورت گرفت که از سال 1979 (1357) بيسابقه بود. تمام اين وقايع جو روابط ديپلماتيک را بهتر کرده است، اگرچه تمام آنچه در اين مذاکرات بهدست آمده است (لغو محدود برخي تحريمها و تصويب نکردن تحريمهاي جديد عليه ايران در مقابل توقف پيشرفت برنامه غنيسازي اورانيوم از سوي ايران) بسيار شکننده و قابل بازگشت به وضع قبلي است. اکنون مذاکرات هستهاي در حالي دنبال ميشود که تنها هشت هفته به پايان ضربالاجل 24 نوامبر (3آذر) باقي مانده است و به گفته دو طرف اختلافات عميق درباره مقدار غنيسازي اورانيوم به قوت خود باقي است. در همين زمان ائتلافي که آمريکا براي مبارزه با اسلامگرايان افراطي که خود را دولت اسلامي مينامند، با دعوت از حکومتهاي پادشاهي سنيمذهب منطقه مانند عربستان سعودي تشکيل داده، ناکام مانده است. اين ناکامي در کنار دسترسياي که به ايران براي اين ائتلاف وجود داشت، بار ديگر نشان داد که دولتهاي غربي تا چه اندازه در اين حرکت غيرمنطقي رفتار کردهاند.
اگرچه در زمان دولت قبلي ايران، تنشزدايي با اين کشور که دولتش بهدنبال تسريع در برنامه هستهاي بود، امري محال بهنظر ميرسيد، از پارسال که دولت حسن روحاني، حقوقداني که بخشي از تحصيلاتش را در انگلستان گذرانده است، با شعار اعتدال در تمام زمينهها با حمايت رهبري ايران سکان امور را در دست گرفته است، اوضاع تغيير کرده است. روحاني در شروع کار توانست موفقيت قابل توجهي بهدست بياورد. او با استفاده از تکانهاي که لغو موقت بخشي از تحريمها در قبال توافق اوليه با 1+5، در اقتصاد ايران ايجاد کرد، توانست تورم را مهار کند و از 45 درصد به 20 درصد کاهش دهد. در همين زمان او ارزش در حال افت ريال، واحد پول ايران، را نيز تثبيت کرد؛ دو موفقيتي که عملکرد يک ساله دولت او را در عرصه ديپلماتيک و اقتصادي موفق رقم زدند. اخيرا شنيدم که وزيران امور خارجه به طعنه ميگويند: «کابينه ايران تحصيلکردهتر از آمريکاست»، اين يکي از نمونه کارهاي مثبت روحاني بوده است. اکنون تعداد وزيراني که دکتراي تخصصي دارند در کابينه ايران بيشتر از کابينه ايالات متحده آمريکاست و اين نشان ميدهد که روحاني ميدان را در اختيار تکنوکراتها گذاشته و همين امر دولتش را شکستناپذير کرده است؛ دولتي که تصميم دارد فضاي اجتماعي را بازتر کند و ظرفيتهاي اقتصادي را به عرصه عمل برساند، چيزي شبيه به جامعه ترکيه در ابتداي دهه 2000 ميلادي، فقط با اين اختلاف که ترکيه نفت و گاز نداشت. ايراني که به چنين جايگاهي برسد، معادلات موجود جهان را يکسره تغيير خواهد داد؛ حتي امروز نيز با کاهش تدريجي صادرات گاز روسيه به اروپا، ايران در حال مطرحشدن بهعنوان جايگزين تامين انرژي اروپاست.
از سوي ديگر بحران سوريه فارغ از هر ائتلاف و اختلافي، يک تخاصم آشکار با شيعه است. تکفيريهاي دولت اسلامي با اين ادعا که مذهب شيعه در قرن شانزدهم از سوي دولت صفوي ايران تاسيس شده است، اقدام به کشتار بيرحمانه شيعيان در سوريه و عراق کردهاند. تعداد شيعياني که به دست اين گروه قصابي شدهاند، بسيار بيشتر از تعداد غربياني است که به دست اين گروه کشته شدهاند اما در اين ميان ادعاهاي خندهدار بنيامين نتانياهو (نخستوزير رژيم صهيونيستي) درباره ايران و اشک تمساح خواندن دعوت روحاني به مبارزه با تروريسم، بسيار عجيب و غيرواقعبينانه است. نتانياهو براساس يک توهم شخصي درباره ايران، در نطق هفته قبل خود در سازمان ملل متحد کاريکاتوري از ايران ترسيم کرد که براي هيچکس قابل پذيرش نبود. اسرائيل براساس يک توهم قديمي فکر ميکند ايران ميتواند پشتيباني غرب از اسرائيل را کاهش دهد، درحالي که کشتار فلسطينيان در غزه، بيشترين آسيب را به پشتيباني غرب از اسرائيل وارد کرده است.
آمريکا و متحدان غربياش از اعتباراتي که دولت ايران در داخل توانسته است به آنها دست پيدا کند، بهره کافي را نبردهاند و در مقابل از موفقيتهاي آتي دولت روحاني در ايجاد رضايتمندي داخلي نيز ميترسند؛ رضايتمندي داخلي که با دستيابي به يک پيروزي بزرگ در مذاکرات و لغو تحريمها، بهشدت بالا ميرود و اعتبار آن به حساب دولت روحاني ميرود. دولت فعلي ايران که توانسته است با استفاده از لغو محدود برخي جنبههاي تحريمها و با دستيابي به هفت ميليارد دلار از داراييهاي مسدودشده خود تورم و ارزش ارز خود را مهار کند، در صورت لغو تحريمها و امکان فروش روزانه بيش از دو ميليون بشکه نفت و دسترسي به 100 ميليارد دلار از ذخاير بلوکه شده ارزي ميتواند به يک جهش عظيم اقتصادي دست پيدا کند. از سوي ديگر، شکست مذاکرات و اعمال تحريمهاي تازه از سوي کنگره آمريکا عليه ايران، ايران را ناگزير از واکنش متقابل ميکند.
آنچه در هفتههاي باقيمانده از مذاکرات هستهاي روي دهد ميتواند آينده جهان را تعيين کند و بهتر است که توافقي با حفظ وجهه دو طرف باشد. اين اتفاق وابستگي زيادي به رفتار دو طرف دارد. توافقي که بتواند نياز ايران به انرژي هستهاي و چشماندازهاي مطلوب اين کشور را تامين کند و در عين حال به ديگر کشورهاي دنيا اطمينان لازم درباره صلحآميز بودن اين فعاليتها را بدهد، روابطي تازه ميان جمهوري اسلامي و کشورهاي غربي ايجاد ميکند که ميتوانند در مقابل هر پيشامدي در منطقه بايستند.
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: سیاسی ، ،
برچسبها: